درباره نام "نورو"

نشریه "نگاه نو" شماره 69، تهران اردیبهشت 1385

آقای سردبیر

اینجانب نوشته‌های آقای محمدحسین خسروپناه را همواره با دقت و اشتیاق می‌خوانم و بسیار چیزها از آن‌ها می‌آموزم. پشتکار ایشان در پرتو افکندن بر گوشه‌های تاریک تاریخ معاصر میهن‌مان در خور ستایش است. نوشته ایشان درباره کروژوک‌های مارکسیستی را نیز در شماره 68 نگاه نو با علاقه خواندم و بسیاری نکات تازه و آموزنده در آن یافتم. ایشان در صفحه 44 عبارتی در توصیف نام "نورو" نوشته‌اند که من کلمات و ترکیب خود را در آن باز می‌یابم و از این رو لازم می‌دانم توضیحی بدهم تا مبادا به ناخواست من چیزی به‌غلط در جایی ثبت شود.

عبارت چنین است: "نورو ([...] کلمه‌ای روسی به معنای پوینده را نو)". "پوینده راه نو" عین عبارت من است، که گمان می‌کنم آقای خسروپناه آن را در حاشیه صفحه 105 کتاب "از دیدار خویشتن – یادنامه زندگی" نوشته احسان طبری، (به‌کوشش و ویرایش آقای محمدعلی شهرستانی)، نشر بازتاب نگار، چاپ اول 1382 خوانده‌اند. چگونگی ارتباط خود با این کتاب را در پیش‌گفتار دو چاپ خارج از ایران ِ این کتاب (نشر باران، استکهلم، سال‌های 1376 و 1379، به‌کوشش ف. شیوا)، و نیز در مطلبی در مجله بخارا شماره 36، خرداد- تیر 1383 بازگفته‌ام و علاقمندان می‌توانند آن‌ها را در نشانی‌های اینترنتی انتهای این نامه نیز بخوانند. اما داستان "نورو" و "پوینده را نو" از این قرار است که هنگام مقابله متن ماشین‌نویسی‌شده با متن دست‌نوشتهء زنده‌یاد احسان طبری در سال 1361، دو دوستی که در چند متری من نشسته بودند بر سر شکل خواندن و نوشتن این نام توافق نداشتند: یکی‌شان دست‌نوشته ناخوانای طبری را "نوروز" می‌خواند و دیگری مخالفت می‌کرد و می‌گفت که این نام "نورو" بر وزن "کوکو"ست که در آذربایجانی ِ کتابی معادل همان "نوری" یا مخفف "نورالدین" است! من که ویرایش نوشته‌های طبری را بر عهده داشتم و این بحث را می‌شنیدم، دخالت کردم و این حاشیه را با ستاره‌ای در پایین صفحه افزودم:

*- Nowrow به‌معنی پوینده راه نو

همچنان‌که ملاحظه می‌کنید، همه ماجرا کم‌وبیش از ضعف خط فارسی ناشی می‌شود و من برای نشان دادن تلفظ درست این نام  چاره را در آن یافتم که از حروف لاتین و آوردن معنای نام کمک بگیرم. پانزده سال بعد، وقتی که یک نسخه از همان متن تایپ‌شده با ماجراهایی در استکهلم به دستم رسید و آن را برای چاپ آماده می‌کردم، نرم‌افزار کامپیوتر این امکان را به‌من می‌داد که روی "ن" و "ر" نشانه پیش (= ضمه) بگذارم و بنابراین حاشیه را که متعلق به من بود و نه متعلق به طبری، حذف کردم و در چاپ‌های خارج این حاشیه وجود ندارد. بریده انتهای صفحه تایپ‌شده را به‌پیوست می‌فرستم تا شاید بتوان در مجله کلیشه‌اش کرد [متأسفانه ممکن نشد. نگاه نو] و ملاحظه شود که آن حاشیه دست‌خط من است و آقای شهرستانی نیز، که نسخه دیگری از همین متن تایپ‌شده به دستشان رسید و کتاب را در داخل منتشر کردند، در صورت لزوم و تمایل می‌توانند این موضوع را تأیید کنند.

اما نکته‌ای که می‌خواهم اضافه کنم این است که با وجود آشنایی با زبان روسی و ترجمه برخی مطالب و از جمله یک رمان از روسی به فارسی (عروج، نوشته واسیل بی‌کوف، نشر دنیای نو، تهران 1382)، از وجود نام یا واژه "نورو" در این زبان اطلاعی ندارم. من خود این نام را از ترکیب روشن "نو = تازه" و "رو = صفت فاعلی از رفتن" می‌دانستم و آن را "پوینده راه نو" ترجمه کردم. این که آیا آقای خسروپناه معنای نام را از حاشیه من برگرفته‌اند، یا نه، همچنان که نوشتم تنها یک گمان است و امیدوارم که ایشان روسی بودن نام را نیز از منبع معتبری برگفته‌باشند.

اما اجازه بدهید از فرصت استفاده کنم و نظرم را درباره دو نکته نگارشی دیگر در مطالب نگاه نو نیز بازگو کنم:

1- هربار با دیدن ترکیب "برانگیز" که بیش‌تر و بیش‌تر در نوشته‌های مطبوعات و اینترنت تکرار می‌شود، احساس می‌کنم که مشتی بر فرق زبان فارسی کوفته می‌شود! بعضی‌ها آن را به هر واژه فارسی یا بیگانه‌ای می‌چسبانند و ترکیب‌های بسیار زشتی می‌سازند، مانند: دلسوزی برانگیز، اشتها برانگیز، مناقشه برانگیز، تعجب برانگیز، بحث برانگیز (در یادداشت‌های سردبیر در صفحه آخر شماره 68 نگاه نو)، عصبانیت برانگیز، ستایش برانگیز، شک برانگیز، عبرت برانگیز، و بسیاری نمونه‌های دیگر که به‌ویژه در کار مترجمان تازه‌کار دیده می‌شود. زشت‌تر از همه همان "بر" است که در چنین ترکیبی هیچ لزومی ندارد. کار دارد به‌جایی می‌رسد که می‌نویسند "غم برانگیز" و "دل برانگیز" (که به نظر من بیش‌تر "حال‌به‌هم‌زن" و تهوع‌آور معنی می‌دهد، تا چیزی دل‌انگیز). حال باید رفت و آن خانم خواننده قدیمی زنده‌یاد را از گور بیرون کشید و نام ایشان را هم به "روح‌برانگیز" تغییر داد! اصلاً چسباندن این "انگیز" فارسی به واژه‌های خارجی خود از آن بحث‌های "فرح‌برانگیز" است! البته متوجه هستم که کاربرد "بر" گاه درست و به‌جاست، مانند "کنجکاوی را برانگیزد" در همان یادداشت‌های سردبیر. در پاسخ استادانی که چنین پدیده‌هایی را از لوازم تحول زبان می‌دانند، فروتنانه عرض می‌کنم که انصاف داشته‌باشید: آیا "شگفت‌آور" زیباتر است، یا "تعجب برانگیز"؟ "ستودنی" بهتر است یا "تحسین‌برانگیز"؟

2- چرا همه‌جا صحبت از "خط فقر" است؟ ما در سال‌های دور از "مرز فقر" سخن می‌گفتیم که زیباتر و رساتر است.

پیش‌گفتار چاپ‌های خارج کتاب "از دیدار خویشتن" را در این نشانی:

http://web.telia.com/~u87123934/pdf/az-didar.pdf

در توضیح انتشار همان کتاب در داخل را در این نشانی:

http://www.bukharamagazine.com/36/articles/m54.html

و برخی دیگر از کارهای مرا در این نشانی بخوانید:

http://web.telia.com/~u87123934/farsipublic.htm

پیروز باشید.

ش. فرهمند راد

استکهلم، فوریه 2006

Back